درمدینه النبی مسجدی وجود دارد که به دلیل فضای معنوی و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام و تأسی از کریم اهل بیت محبوب شیعیان است و سجده گاه نمازگزارانش تربت کربلاست.
عقیق: چند روز پیش ، در مورد رفتن به مسجد شیعیان مدینه صحبت هایی شد اما به دلایلی مسکوت ماند. عصر دیروز که مشغول کار بودیم مجددا بحث گزارش و عکس گرفتن از حال و هوای این مسجد زده شد در همین رفت و برگشت ها، قرار شد با رعایت نکات و ملاحظات عازم مسجد شیعیان شویم.
دوساعتی بیشتر به اذان مغرب نمانده با دوستان راهی شدیم 20 دقیقه زمان برد تا از محل استقرارمان به مسجد شیعیان برسیم. هرچه بیشتر به محله های اطراف مسجد نزدیکتر می شوی حال و هوا و فضای شهری و امکانات و جاذبه های بصری شهر کمتر می شود دیگر از هتل های بلند و مغازه های چشم نواز نزدیک به مسجد النبی خبری نیست.
قواره کوچه ها بزرگ و کوچک می شود معماری شهری حساب و کتاب خاصی ندارد معلوم است که علاوه بر مظلومیت منطقه محرومیت هم وجود دارد.
از دیوار بلندی که پشت آن نخلستان بزرگی است و برگ های درختانش بر کوچه سایه انداخته و از روی دیوار به بیرون سرک می کشند عبور کردیم.ماشین مقابل یک درب بزرگ شبیه به خانه که رنگ آن خاکستری است متوقف شد باید پیاده شویم از درب که داخل می شوی یک نفر ایستاده و افراد و وسایل را کنترل می کند، نگاهی به لنز دوربین انداخت و اجازهورود داد.
به محض ورود چشمانت به آب نمای بزرگ سنگی بر می خورد که فضای زیبایی ایجاد کرده و جلوی درختان سر به فلک کشیده و تنومند نخل را گرفته است ، برگ های بزرگ سوزنی این درختان سربه زیر شده و سایه بانی بزرگ ایجاد کرده اند.
مسیر مسجد از میان نخلستان می گذرد گام هایت را با خرامان بر میداری حس زیبایی است تازگی دارد دلت می خواهد فقط نظاره گر باشی نباید دیدن این مناظر را از دست داد.
بدون وقفه سرت در حال چرخش و نگاهت در حال رصد فضاست. اندک جمعیتی در مسیر است و شیعیان از کشورهای مختلف خود را به اینجا می رسانند در بین راه سمت چپ یک مسیر فرعی وجود دارد که نشان می دهد خانم ها از این مسیر باید وارد مسجد شوند.
قبل از آن هم شیرهای آب برای وضو گرفتن به چشم می خورد برخی دست ها را می شویند به امید آنکه در پیشگاه معبود بتوانند از زنگار دل جدا شده و از فضل و کرم و رحمتش بی نصیب نمانند. کم کم خورشید در حال غروب کردن است جلوتر که می روی بوی اسفند و عود به مشام می رسد. با استشمام آن حال خوشی به انسان دست می دهد.
روی سکوهایی که کنار دیوار تعبیه شده می نشینم و قلم را روی کاغذ به تحریر در می آورم که مطالبم از ذهنم نرود بادی شروع به وزیدن می کند خاک به همراه دارد اما انرژی خاص در و دیوار اینجا بر همه چیز غالب است.
شعف وصف نشدنی دارد حتی اگر برای دومین بار باشد که به این مکان می آیی صدای قرآن از بلندگوها به گوش می رسد البته قبلش اذان پخش شد.
نزدیک ورودی مسجد فردی با صدای بلند به زبان عربی « حلابیکم» می گوید. آبدارچی موکب با صدای رسا همه را به چای خوردن فرا می خواند و یک تنه جمعیت را به خود مشغول کرده است . چایی هایی که در دست زائران است آدم را یاد موکب های اربعین مسیر کربلا می اندازد.
جمعیت به سمت ورودی اصلی مسجد می رود برای اینکه عقب نمانم و کاغذ را جمع می کنم و از روی سکویی که مشغول نوشتن بودم بلند می شوم.
ورودی آقایان از دالانی عبور می کند و به یک فضای نسبتا کوچکی می رسد که سمت چپ آن اتاقی آمیخته به لامپ ها و پارچه های سبز رنگ وجود دارد . سمت چپ روی دیوار تصاویر شیعیان این منطقه که به رحمت خدا رفته اند چسبانده شده است . سمت راست پله دارد کنارش نیز یک اتاق . دالانی هم طرف دیگرش انگار مسجد بالای همان پله هاست با تردید و آهسته قدم می گذاری تا در و دیوار آن را خوب تماشا کنی پس از حدود 10 پله فضای بازی پیش رو قرار دارد که جمعیت زیادی نشسته اند داخل می شوم ذهنم شرطی شده که اینجا هم مثل مسجدالنبی مهر پیدا نمی شود با خود می گویم نه ؛ اینجا مسجد شیعیان است سر را به عقب بر می گردانم به هوای پیدا کردن مهر چند قدمی به عقب که برگردی جا مهری پر است از مهرهای بزرگ و یک شکل شبیه تربت کربلا .
صفوف نماز تشکیل شده و همه با لباسهای سفید عمدتا عربی نشسته اند دور تا دور مسجد مبلمان راحتی وجود دارد که مسن ترها به آن تکیه زده اند در ذهن این گونه است که درب اصلی مسجد از ضلع شمال به خیابان و پشت به جماعت باز می شد درب اصلی پشت پرچم ها و بنرهای قرمز و سبز منقش به نام امام حسن مجتبی «ع» پوشانده شده است.
درباره این سایت